Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (7044 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
pull down menu
U
فهرستی که میتواند توسط تیک کردن اشاره گر ماوس بر روی عنوان ان و یا توسط فشردن دکمه صفحه کلیدنمایش داده
pull down menu
U
شود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
menu
U
فهرست خوراک
What's on the menu?
U
در منو چیست؟
What's on the menu?
U
در صورت غذا چیست؟
menu
U
فهرست انتخاب
menu
U
منو
menu
U
لیست برنامه ها و انتخابهای فراهم برای کاربر
menu
U
برنامهای که دستورات آن از منو انتخاب می شوند توسط اپراتور و نه به صورت دستورات تایپی توسط کاربر
menu
U
مجموعه انتخابهای نمایش داده شده در مرکز صفحه نمایش
menu
U
صورت غذا فهرست انتخاب
menu
U
انتخاب دستورات از لیستی از انتخابها معرفی شده به اپراتور
menu
U
لیست انتخابهای موجود برای کاربر که روی خط افقی نمایش داده می شوند در بالای صفحه نمایش یا پنجره هر انتخاب منو یک منوی دیگر را باز میکند
menu
U
یکی از انتخابها در منو
May I have the menu, please?
U
ممکن است لطفا صورت غذا را برایم بیاورید؟
menu
U
مجموعه انتخابهایی که زیر ورودی مربوطه در میله منو نمایش داده می شوند
menu
U
ترکیب کلید از دو یا چند تا که معادل انتخاب منو است
menu
U
لیستی از انتخابهای اولیه موجود
pop down menu
U
که روی موادی که روی صفحه وجود دارند نشان داده میشود
pop up menu
U
منوی غیر استاندارد
menu item
U
یک انتخاب در فهرست انتخاب
Programs menu
U
زیر منوییکه از دکمه Start در ویندوز قابل دستیابی است
set menu
U
صورت غذای هر روزه
pop down menu
U
منو قابل نمایش روی صفحه نمایش در هر لحظه با انتخاب کلید مناسب
a special menu
U
صورت غذای مخصوص
display menu
U
فهرست انتخاب نمایشی
main menu
U
فهرست انتخاب اصلی
master menu
U
لیست مبنای جیره غذایی اصلی
master menu
U
برنامه غذایی اصلی یکان
menu display
U
روش محاورهای ارتباط باسیستم کامپیوتری از طریق سوال و جواب یا انتخابهای چند گانه
menu driven
U
فهرستی
menu driven
U
گزینشی
drop down menu
U
منویی که زیر عنوان منور دیگر در هنگام انتخاب فاهر میشود
display menu
U
فهرست نمایش
main menu
U
منوی اصلی
access system menu
U
منوی سیستم دستیابی
menu driven program
U
برنامه بافهرست انتخاب تنظیم شده
menu driven software
U
نرم افزارهای فهرست گرا
menu driven program
U
برنامه منودار
pull it out
U
پیروزی در واپسین لحظات
pull up
U
بالا کشیدن هواپیما بالا کشیدن
to pull together
U
با هم کارکردن
to pull together
U
باتفاق زیستن
pull up
U
کاستن سرعت اسب
pull up
U
اتصال یا برقراری ارتباط با یک سطح ولتاژ
pull up
U
صعود
pull up
U
جلو افتادن رسیدن
pull over
U
پیراهن کش ورزش
pull through
U
در تنگنا کمک یافتن
pull through
U
در سختی بکسی کمک کردن
pull through
U
در وضع خطرناکی انجام وفیفه کردن
to pull through
U
رها شدن
to pull through
U
جنس
pull together
U
همکاری کردن
pull over
U
ژاکت
pull over
U
عرق گیر
pull over
U
اتوموبیل را بکنار جاده راندن کنار زدن
pull up with
U
به چیزی رسیدن
pull off
U
باوجود مشکلات بکارخود ادامه دادن
pull up with
U
با چیزی برابر شدن
pull down
U
دریافت کردن
pull down
U
کاستن
pull down
U
پایین اوردن تخفیف دادن
pull down
U
خراب کردن
pull up
U
جلوگیری کردن
Pull yourself together.
U
حواست را جمع کن
pull away
U
عقب نشینی کردن
pull away
U
کنار گرفتن
pull (something) off
<idiom>
U
باانجام رساندن کامل کارها
to pull out
U
از واگن خانه یا ایستگاه بیرون امدن
pull off
U
مقاومت کردن
pull off
U
نیروی کشش برقی
pull up to
U
با چیزی برابر شدن
pull up to
U
به چیزی رسیدن
pull-out
U
ترک کردن
pull
U
بطرف خود کشیدن کشش
to pull down
U
ارزان کردن
to pull in
U
دست از کار یا رویه خودکشیدن
to pull in
U
داخل واگن خانه شدن
to pull through
U
به هدف خود رسیدن
to pull through
U
کامیاب شدن
pull in
U
نقشه یا عملی را متوقف ساختن
pull in
U
متوقف شدن
pull in
U
توقیف کردن
pull-in
U
نقشه یا عملی را متوقف ساختن
pull-in
U
متوقف شدن
to pull down
U
خراب کردن بی بنیه کردن
to pull down
U
ویران کردن
pull
U
کشیدن
pull
U
کشیدن دندان
pull
U
کندن پشم کندن از
pull
U
چیدن
pull
U
1 way give
pull
U
بیرون کشیدن بازیگر
pull
U
ضربه زدن بطوری که گوی به سمت مخالف دست گلف باز برود حرکت بازوی شناگر در اب کشیدن دهنه اسب
pull
U
برتری جزئی و مختصر
pull
U
کشش
pull
U
بازیابی داده از پشته
pull
U
POP
pull-in
U
توقیف کردن
pull-out
U
خارج شدن موج سوار ازموج با کندکردن تخته
to pull off
U
برداشتن
pull-out
U
بیرون امدن
pull through
<idiom>
U
بهبود یافتن
to pull off
U
باوجود دشواری انجام دادن
to pull
U
افسانه جعل کردن
pull-out
U
عازم شدن
pull out
U
خارج شدن موج سوار ازموج با کندکردن تخته
to pull
U
اغراق گفتن
pull out
U
بیرون امدن
pull out
U
عازم شدن
to pull off
U
بردن
to pull through
U
موفق شدن
pull up
U
توقف کردن
[اتومبیل]
pull out
U
ترک کردن
pull over
<idiom>
U
متوقف کردن ماشین گوشه جاده
to have the pull of
U
برتری داشتن بر
to have the pull of
U
اعمال نفوذکردن بر
to pull the wires
U
سیمهای عروسک خیمه شب بازی رادردست داشتن
to pull the wires
U
گربه رقصانی کردن
to pull on one's stockings
U
جوراب پا کردن
to pull any one's ear
U
کسیراگوشمالی دادن
to pull the strings
U
گربه رقصاندن
to pull the strings
U
دیگران را الت قراردادن
to pull short
U
یک مرتبه جلوگیری کردن
to pull round
U
بهبودی یافتن
to pull on one's stockings
U
چوراب بپاکشیدن
to pull the wires
U
تحریکات کردن
to pull caps
U
هایهو برپا کردن
to pull caps
U
نزاع کردن
to pull at a pipe
U
با کوشش اب از لولهای کشیدن
to pull any one's leg
U
کسیرا دست انداختن یا گول زدن
to pull to pieces
U
از هم سوا کردن
pull out of a hat
<idiom>
U
اختراع کردن
pull rank
<idiom>
U
تحت تفثیر قراردادن
pull strings
<idiom>
U
رشوه دادن
pull the plug
<idiom>
U
افشاء راز کسی
pull the plug
<idiom>
U
شغل مناسب
pull the rug out from under
<idiom>
U
بهم ریختن نقشه شخصی
pull ahead
U
جلو زدن
[در رانندگی]
to pull down a building
U
خراب کردن ساختمانی
to pull down a building
U
متلاشی کردن ساختمانی
to pull strings
U
از رابطه ها برای پارتی بازی استفاده کردن
pull someone's leg
<idiom>
U
سربه سرکذاشتن
pull one's weight
<idiom>
U
کارها را تقسیم کردن
to pull to pieces
U
از هم جداکردن
to pull to pieces
U
خرد کردن
to pull to pieces
U
عیب جویی کردن از
to pull up a plant
U
گیاهی را ازریشه دراوردن
to pull up by the roots
U
ریشه کن کردن
to pull up by the roots
U
از ریشه دراوردن
to pull up by the roots
U
از بیخ دراوردن
to pull up by the roots
U
بیخ کن کردن
pull handle
U
دستهکشش
pull up stakes
<idiom>
U
کوچ کردن
pull rod
U
میلهکشش
pull strap
U
نوارکشش
To pull the trigger .
U
ما شه تفنگ را کشیدن
She wI'll survive . She wI'll pull through.
U
زنده خواهد ماند
pull a fast one
<idiom>
U
تقلب کردن
pull one's socks up
<idiom>
U
پیشنهاد عالی دادن
to pull any one's ear
U
کوش کسیرا کشیدن
pull back
U
مانع
dead pull
U
کوشش بیهوده
drawbar pull
U
فشار وارد به بازوی اتصال یابازوی کشش
give a pull at
U
کشیدن
hamstring pull
U
کشیدگی عضله پشت ران
hydrostatic pull
U
کشش ایستابی
leg pull
U
گول زنی
leg pull
U
دست اندازی
long pull
U
اضافه پیمانهای که درنوشابه خانه ها برای جلب مشتریان میدهند
mzgnetic pull
U
کشش مغناطیسی
pull a face
U
ادا در اوردن
pull a horse
U
دهنه اسب را کشیدن
pull gear
U
چرخ دنده بالابر
pull a punch
U
در موقع ضربه دست را کشیدن
pull bread
U
مغز نان تازه که دوبار به پزندتا سرخ شود
pull by the leg
U
دست انداختن
pull device
U
ماسوره کشش مین
pull-outs
U
خارج شدن موج سوار ازموج با کندکردن تخته
pull-outs
U
بیرون امدن
pull back
U
بازداشت
pull back
U
چیزیکه بوسیله ان دامن زنانه راعقب نگاه میدارند
pull back
U
فنر
pull-back
U
مانع
pull-back
U
بازداشت
pull-back
U
چیزیکه بوسیله ان دامن زنانه راعقب نگاه میدارند
pull-back
U
فنر
pull-backs
U
بازداشت
pull-backs
U
چیزیکه بوسیله ان دامن زنانه راعقب نگاه میدارند
pull-backs
U
فنر
pull-ins
U
نقشه یا عملی را متوقف ساختن
pull-ins
U
متوقف شدن
pull-ins
U
توقیف کردن
pull-outs
U
ترک کردن
pull-backs
U
مانع
pull-outs
U
عازم شدن
pull instruction
U
دستورالعمل بازیابی
to pull any one's sleeve
U
استین کسیرا کشیدن
pull the bell
U
زنگ را بزنید
pull the bell
U
ریسمان زنگ رابکشید
pull the pace
U
جلوافتادن و در نتیجه کاستن از فشار هوا برای نفرات عقب
Recent search history
Forum search
There is no search result on forum.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com